کد مطلب:16810 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

گنجینه پرسمان » احكام

فلسفه تفاوت بين زن و مرد در احكام الهي چيست؟

دوست گرامي، يكي از نشانه هاي نظام حكيمانه و مدبرانه جهان همين خلقت مرد و زن و وجود تفاوتهاي روحي و جسمي در آن دو است. دستگاه عظيم خلقت براي اينكه به هدف خود برسد و نوع را حفظ كند، جهان عظيم توليد نسل را بوجود آورده است و از آنجا كه بقاء و دوام نسل احتياج به همكاري و تعاون دو جنس مخصوصاً در نوع انسان دارد، آنها را طالب همزيستي با يكديگر قرار داده است و براي اينكه طرح كاملاً عملي شود و جسم و جان آنها را بهتر به هم بپيوندد تفاوتهاي عجيب جسمي و روحي در ميان آنها قرار داده است و همين تفاوتها است كه آنها را بيشتر به يكديگر جذب كرده، عاشق و خواهان يكديگر قرار مي دهد. اگر زن داراي جسم و جان و خلق و خوي مردانه بود محال بود كه بتواند مرد را به خدمت خود وادارد و مرد را شيفته وصال خودنمايد و اگر مرد همان صفات جسمي و رواني زن را مي داشت ممكن نبود زن او را قهرمان زندگي خود حساب كند. البته اين پندار غلط و باطلي است كه برخي گمان كرده اند آن چيزي كه زوجين را به يكديگر پيوند مي دهد منحصراً طمع و شهوت است و حس استخدام و بهره برداري است. حال آنكه چنين نيست بلكه بر اساس ديدگاه اسلام اين «مودت و رحمت»، {V(روم، آيه 21)V} است كه پايه وحدت زوجين را تشكيل مي دهد و به فرموده علامه طباطبايي تداوم زندگي ميان زوجين در پرتو محبت است واين همان حقيقتي است كه آيه شريفه قرآن به آن اشاره دارد. براي آگاهي بيشتر ر.ك: الميزان (عربي)، ج 16، ص 166، علامه طباطبايي. اسلام هم بر مرد ارج نهاده است و هم زن را انساني ارزشمند تلقي فرموده است ولي اين دو سنخ نواقصي هم دارند كه در پرتو وحدت و پيوند با يكديگر آن نواقص را مرتفع ساخته و به ارزشهاي خود تعالي مي بخشند، اين طور نيست كه مرد ارزشش بالاتر از زن و يا زن ارزشش برتر از مرد باشد بلكه هر يك از آن دو در حد خود، داراي ارزشها و نقايصي هستند كه بايد به رفع آنها در پرتو وحدت و يگانگي اقدام كنند. به بيان ديگر از ديدگاه اسلام، همان قدر كه زن نيازمند مرد است، مرد هم نيازمند زن است. و اين تنها در چارچوب مسائل شهواني نيست. بلكه بر اساس نظام خلقت و مودت و محبت است. براي آشنايي بيشتر نگا: نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري، صدرا، چاپ هشتم، تيرماه 1357 بخش هفتم، ص 165 - 190. ما مي پذيريم كه تا رسيدن به ايده آل و آنچه كه از ديدگاه اسلام مطلوب است، فاصله بسيار داريم و قبول داريم كه برخي به نام اسلام و مسلمان بودن عملكردي دارند كه نتيجه اش اثر وضعي نامطلوبي است كه مانند نقطه تاريكي روح تلطيف يافته زنان را آزار مي دهد و گاهي اين مسأله به حدي شدت مي يابد كه برخي از خواهران پاك انديش ما گمان مي كنند كه گويا نظر اسلام چنين است. اما حقيقت بدين صورت نيست، اگر به آموزه ها و تعاليم اسلام به صورت مجموعي و هندسي نگريسته شود نه ذره اي و جزئي در خواهيم يافت كه زن در چارچوب خاصي مي تواند به دستورات مرد تن دهد نه در همه جا و متوجه خواهيم گشت. چنانكه زنان در قبال مردان وظايفي دارند كه بايد به نحو مطلوب انجام دهند، مردان نيز در برابر زنان مسئوليتهايي چه از حيث اقتصادي چه از نظر فرهنگي و اخلاقي و چه ا ز لحاظ اجتماعي - دارند كه بايد عمل نمايند. در اين باب نگا: شهيد دكتر باهنر، محمد جواد، گفتارهاي تربيتي. ص 119 - 134 و كاشفي. محمد رضا، آيين مهرورزي، بخش ششم. در آخر متذكر اين نكته مي شويم كه اين از نقايص مردان است كه در ارضاء لذت شديد خود نيازمند به زنان اند و اين از ارزشهاي زنان است كه در دلبري و جلب توجه مردان به خود هنرمندند. پس وجوب اطاعت زن از مرد در همه مورد نيست حتي زن مي تواند خانه را تميز نكند، غذا طبخ ننمايد و حتي بچه را شير ندهد و يا براي همه اين كارها از مرد طلب مزد كند بلكه بر مرد واجب است كه احتياجها و نيازهاي زن خويش را از قبيل مسكن، خوراك و پوشاك را تهيه نمايد، حتي اگر خانم او داراي درآمد و اموال فراوان باشد. بله در امر جنسي و زناشويي بر زن واجب است به مرد پاسخ مثبت دهد واين نكته يكي از لطيف ترين نكات اخلاق و روان شناسي است و با دقت به آن متوجه مي شويم اين حكم موجب استحكام كانون خانواده مي گردد. و اين مسئله از دو بعد قابل بررسي است. 1- مكانيزم جسمي مرد 2- مكانيزم روحي مرد از نظر جسمي نياز مرد به مسئله مذكور تند و آتشين و به تعبيري اورژانسي است و اگر خانم او به هر دليلي از پاسخ مثبت دادن به همسرش سر باز زند ممكن است خداي ناخواسته او به گناه كشيده شود و كانون خانواده سست گردد و همين تيپ خلقت در به خدمت در آوردن مردان توسط همسرانشان نقش بسزايي دارد از طرفي هم با برآورده شدن خواست مرد نياز زن نيز برطرف مي گردد در حالي كه اگر تيپ خلقت برعكس بود ممكن بود حياء و خجولي زن مانع از ابراء و طلب وي گردد در نتيجه مشكلاتي در زندگي زناشويي آنان پديد آيد. از نظر روحي نيز اين حكم مهم است، زيرا مردي كه رسيدن به نيازهاي خود در كانون خانواده خويش را تضمين شده مي بيند وابستگي و دلبندي بيشتري به همسر و خانواده خويش پيدا مي نمايد. از طرفي هم چون خانم ها روحيه لطيف دارند طبعاً زودرنج تر از مردها هستند در نتيجه ممكن است زود زود اقدام به قهر كردن نمايند اما اگر مقيد به احكام اسلام باشند آن نياز مرد و اين تقيد زن به احكام اسلام موجب مي گردد تا قهر بودن و ناملايمت در زندگي آنها طولاني نگردد و بنياد خانواده مستحكم بماند. مسئله ديگر اينكه گفته بوديد در مسائل جنسي مرد بيش از زن لذت مي برد، اين حرف از نظر علمي درست نيست حتي برخي نظر عكس دارند گرچه ما معتقديم اين مسئله چيزي نيست كه بتوان مطلب قضاوت كرد بلكه بستگي به اشخاص و خصوصيات فردي آنها دارد، و آنچه هم كه در نهايت مهم است اندازه گيري اين مسئله نيست، بلكه رفع نياز طرفين است. و اين مطلب هم كه در برخي كتابها نوشته اند كه زن از اين راضي است كه مرد راضي و ارضاء شده مربوط به موارد خاص و عمل هاي زناشويي غير كامل و ناصحيح است و اصل همين خصوصيت در زنان حكمت عجيبي دارد آنان هم موجب استحكام خانواده است، كه اينك جاي بسط آن نيست. براي اطلاع بييشتر ر.ك به: زن در آيينه جمال و جلال خدا، جوادي آملي